loading...
مادر آسمونی
لینک باکس
حدیث
آخرین ارسال های انجمن
سیّد پوریا بازدید : 35 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

 معرفى مريم عليهاالسلام در مقام الگوى شايسته‏ى همه‏ى مؤمنان در حالى است كه بهترين تفسيركننده‏ى آيات قرآن، مريم را سرور بانوان زمانه‏ى خويش معرفى مى‏كند و فاطمه را سيد، سرور و سرآمد جمله‏ى زنان در طول تاريخ: 
مريم سرور زنان زمانه‏ى خويش بود، اما دخترم فاطمه سرور همه‏ى زنان جهان، از آغاز تا فرجام آن است(1) او قسمتى از وجود من، نور چشم من، ميوه‏ى قلب من و روح ميان دو پهلوى من است! 
فرشته‏اى بر من نازل شد و به من بشارت داد كه فاطمه، سرور همه‏ى زنان اهل بهشت و نيز سرآمد همه بانوان امتم است. (2) 
صديقة لامثلها صديقة- تفرغ بالصدق عن الحقيقة 
بدا بذالك الوجود الظاهر- سر ظهور الحق فى المظاهر 
هى البتول الطهر و العذراء- كمريم الطهر و لا سواء 
فانها سيدة النساء- و مريم الكبرى بلا خفاء. (3) 
بدين ترتيب فضيلت و سرورى فاطمه عليهاالسلام بر آسيه و مريم ثابت مى‏شود. آرى، مقام و منزلت زهراى مرضيه نه تنها بسى والاتر از مقام آسيه و مريم صديقه است، كه اوج فضيلت آسيه و مريم بدان است كه توفيق خدمتگزارى آستان حضرت خديجه‏ى كبرى را به هنگامه‏ى وضع حمل فاطمه زهرا يافته‏اند: (4) 
مريم به ابريق بهشتى شويد او را- عيسى فراز آسمان‏ها جويد او را اگر خدا مى‏خواست درباره‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام مثل بزند، مى‏فرمود: و ضرب اللَّه مثلا للذين امنوا فاطمة بنت محمد. او الگوى همه‏ى زنان و مردان با ايمان است. او سرور بانوان هر دو جهان است. افتخار آسيه و مريم آن است كه از خدمتگزاران درگاه فاطمه عليهاالسلام مى‏باشند. 

  1ـ رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: انها (فاطمة) لسيدة نساء العالمين فقيل أهى سيدة نساء عالمها فقال: ذاك لمريم بنت عمران فاما ابنتى فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين والاخرين. بحارالانوار: ج 43، ص 24، روايت 20. 
2ـ رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: اتانى ملك فبشرنى إن فاطمة سيدة نساء اهل‏الجنة و نساء أمتى. بحارالانوار: ج 21، ص 279
3ـ آينه‏ى ايزدنما: ص 2. شعر از حضرت آيت‏اللَّه محمد حسين غروى اصفهانى. 
4ـ چگونگى ولادت يگانه كوثر محمدى را مى‏توان از بيان سلاله‏ى راستين او، امام صادق عليه‏السلام، جويا شد: از آن هنگام كه خديجه‏ى كبرا ازدواج با محمد خاتم انبيا را اختيار نمود، زنان كينه‏جوى قريش جملگى از او دورى گزيدند و او را در وادى تنهايى واگذاردند، به گونه‏اى كه هيچ زنى را اجازه‏ى ديدار با خديجه كبرا نمى‏دادند.... آن هنگام كه زمان وضع حمل خديجه نزديك شد، احدى از زنان مكه براى يارى او حضور نيافت، اما در اين هنگام چهار بانوى رشيد و بزرگوار به اذن خداوند از بهشت بر خديجه وارد شدند. يكى از اين زنان، زبان به سخن گشود و گفت: انا سارة و هذه آسية بنت مزاحم و هى رفيقتك فى الجنة و هذه مريم بنت عمران و هذه صفورا بنت شعيب. بعثنا اللَّه تعالى اليك لنلى من امرك ما تلى النساء من النساء، من ساره (همسر ابراهيم خليل) و اين آسيه دختر مزاحم و او مريم دختر عمران و ديگرى صفورا دختر شعيب است. ما فرستادگان پروردگاريم تا ياريگر تو در لحظه‏اى باشيم كه هر زنى به كمك ديگر زنان نيازمند است، و آنگاه خديجه را كمك كردند تا فاطمه پاك و پاكيزه به دنيا آمد. هنگامى كه فاطمه متولد شد چنان نورى از او ساطع شد كه تمام خانه‏هاى مكه و مشرق و مغرب عالم را در بر گرفت. در اين هنگام ده نفر از حوريان بهشتى بر آن خانه وارد شدند در حالى كه هر يك، دو ظرف پر از آب كوثر به دست داشتند. بانويى كه پيش روى خديجه بود (مريم) فاطمه را برداشت و با آب كوثر غسل داد و آنگاه فاطمه را در پارچه‏ى سفيدى، از شير سفيدتر و از مشك خوشبوتر، پيچيد و پارچه‏ى ديگرى را مقنعه‏ى او كرد. آنگاه با فاطمه سخن گفت. فاطمه فرمود: 
اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان ابى‏رسول‏اللَّه سيد الانبياء و ان بعلى سيد الاوصياء و ولدى سادة الاسباط. آنگاه هريك از آن بانوان را به اسم صدا زد و به يكايك ايشان سلام كرد. آن بانوان، شادمان و حوريان بهشتى خندان شدند. اهل آسمان‏ها نيز ولادت سرور زنان جهان را به يكديگر بشارت دادند. در آن لحظه نورى بى‏نظير در آسمان درخشيدن گرفت كه تا آن روز چنان نورى ديده نشده بود. اين بار بانوان (مريم، آسيه، ساره، صفورا) فاطمه را به آغوش خديجه سپردند و گفتند: اين دختر را بگير كه پاك‏كننده (طاهر) و پاك شده (مطهر) و پربركت (مباركة) است. خداوند به او و نسل او بركت داده است. 
امالى شيخ صدوق: ص 457. غايةالحرام: ص 177. دلائل الامامة: ص 8. بحارالانوار: ج 43، ص 2.

سیّد پوریا بازدید : 26 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (3)

  قبل از تولد على (ع) در مكه زلزله‏ى شديدى رخ داد، به طورى كه سنگهاى بزرگ از كوه بلقيس جدا شده و به پايين پرتاب مى‏شد. حضرت ابوطالب (ع) بر بلندى آمد و گفت: «الهى و سيدى اسئلك بالمحمدية المحمودة و بالعلوية العالية و بالفاطمية البيضاء الا تفضلت على اهل التهامة بالرحمة والرأفة». 
پس همان زمان زمين آرام گرفت و مردم آن كلمات را حفظ كرده و در شدايد و بلاها مى‏خواندند، ولى جهت آن را نمى‏دانستند 

سیّد پوریا بازدید : 29 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

سدير مى‏گويد: به حضرت صادق عليه‏السلام عرض كردم: فدايت شوم يابن رسول‏اللَّه، آيا مؤمن از قبض روحش كراهت دارد؟ فرمود: خير (نه به خدا سوگند)، چون هنگامى كه ملك‏الموت براى قبض روحش مى‏آيد و وى اظهار ناراحتى مى‏كند، فرشته مرگ به او مى‏گويد: اى ولى خدا، بى‏تابى مكن. سوگند به خدايى كه محد را بحق برانگيخت، من به تو از پدر خوب و مهربان به فرزندش مهربانترم، چشمانت را باز كن و نگاه كن. سپس فرمود: 
«فيتمثل له رسول‏اللَّه و اميرالمؤمنين و فاطمة والحسن والحسين والائمة (من ذريتهم) صلوات‏اللَّه‏عليهم.» 
- انوار مقدسه رسول‏اللّه و اميرالمؤمين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه (از نسلشان) (صلوات‏اللّه‏عليهم) نزد او ظاهر مى‏شوند. 
ملك‏الموت مى‏گويد: اينها رفقاى تواند. او چشمانش را مى‏گشايد و به آنان نگاه مى‏كند و سپس به خود خطاب مى‏كند: (1) 
(يا أيتها النفس المطمئنة) (2)إلى محمد و أهل بيته عليهم‏السلام (إرجعي إلى ربك راضية) بالولاية (مرضية) بالثواب، (فادخلي في عبادي) يعني: محمد و أهل بيته و (و ادخلي جنتى)، فما من شى‏ء احب إليه من انسلال روحه و اللحوق بالمنادي.»(3) 
اى روان آسوده به محمد و اهل‏بيتش! بازگرد به سوى پروردگارت. در حالى كه هم تو خشنود به ولايت هستى، و هم او با ثوابش از تو خشنود است. پس داخل شود در زمره‏ى بندگانم، يعنى: محمد و اهل‏بيتش، و داخل بهشت خودم شو. در اين هنگام هيچ چيز براى مؤمن از بيرون آمدن جانش و پيوستن به نداكننده دوست داشتنى‏تر نيست. 
بيان: 
غرض از اينكه اين روايت ذكر حضرت زهرا عليهاالسلام در رديف سائر ائمه عليهم‏السلام و جزو اهل‏بيت عصمت بودن ايشان است. 

  1ـ در نقل كافى اين قسمت به اين صورت است: «فينظر فينادي روحه مناد من قبل رب العزة فيقول: (يا أيتها النفس المطمئنة)...»: (پس نگاه مى‏كند و كسى از طرف پروردگار به روحش ندا مى‏كند: اى روان آسوده...) 
2ـ فجر: 27- 30.
3ـ بحارالانوار، ج 24، ص 94، روايت 7 و نيز بحارالانوار، ج 6، ص 196، روايت 49. اين حديث از دو طريق نقل شده: 1- كافى. 2- صدوق، و ما به طريق صدوق نقل كرديم كه در متن با كافى اختلاف دارد، مراجعه شود.@

سیّد پوریا بازدید : 30 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

امام باقر (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) درباره‏ى آيه‏ى شريفه‏ى «الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن م‏آب» سؤال شد، فرمود: طوبى درختى است در بهشت كه ريشه‏اش در خانه‏ى من و شاخه‏اش در بهشت است. 
گفته شد: يا رسول‏اللَّه! درباره‏ى آن از شما قبلاً سؤال شد و شما فرموديد كه آن درختى است در بهشت كه ريشه‏اش در خانه‏ى على و فاطمه و شاخه‏اش در بهشت مى‏باشد. 
رسول خدا (ص) فرمود: همانا در قيامت خانه‏ى من و خانه‏ى على و فاطمه در يك جاست.(1) 

  1ـ ينابيع المودة، ص 131.

سیّد پوریا بازدید : 35 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

رسول خدا (ص) فرمود: 
هنگامى كه خداوند متعال اراده فرمود كه قوم نوح را نابود كند، به او دستور داد كه تخته‏هاى درخت ساج را قطع كند. بعد از بريدن ندانست چه كند. جبرئيل فرود آمد و شكل كشتى را به او نشان داد و صندوقچه‏اى كه يكصد و بيست و نه هزار ميخ در آن بود برايش آورد. وى غير از پنج ميخ تمام آنها را در آن كشتى به كار گرفت دستش را به يكى از آنها زد، آن ميخ در دست او تابيده همچون ستاره‏اى نورانى در وسط آسمان درخشيد، نوح متحير و شگفت‏زده شد. خداوند آن ميخ را به زبان فصيح و گويا به نطق آورد و گفت: من به نام بهترين پيامبران حضرت محمد بن عبداللّه (ص) مى‏باشم. جبرئيل نزد او آمد، نوح به او گفت: اى جبرئيل! اين چه ميخى است كه تاكنون چيزى شبيه آن نديده‏ام؟ گفت: اين ميخ به نام بهترين انسانهاى اولين و آخرين، حضرت محمد بن عبداللَّه (ص) است. آن را در قسمت جلوى راست كشتى به كار گرفت. بعد دستش را به ميخ دوم زد، نورى از آن درخشيد و اطراف را روشن كرد، نوح (ع) پرسيد: اين ميخ چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: ميخ برادر و پسرعمويش على بن ابى‏طالب (ع) است. آن ميخ را در جلو سمت چپ كشتى كوبيد. بعد دستش را به ميخ سوم زد، آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد. 
جبرئيل به او گفت: اين ميخ فاطمه (س) است. آن را در كنار ميخ پدرش حضرت رسول (ص) كوبيد. بعد دستش را به ميخ چهارم زد، آن نيز درخشيد و اطراف را روشن كرد. به او گفت: اين ميخ حسن (ع) است. آن را در كنار ميخ پدرش على (ع) كوبيد. بعد دستش را به ميخ پنجم زد، نورى درخشيد و صداى گريه بلند شد و نمناك شد. نوح پرسيد: اى جبريئل! اين ترى و نم چيست؟ پاسخ داد: اين ميخ حسين بن على سيدالشهداء (ع) است. آن را در كنار ميخ برادرش كوبيد. 
آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند متعال فرموده است: «و حملناه على ذات الواح و دسر» (1) 
كه مقصود از الواح در اين آيه همان چوبها است و ميخهاى آن ما هستيم و اگر ما نبوديم، كشتى ساكنانش را حركت نمى‏داد. (2) 

  1ـ سوره‏ى قمر، آيه‏ى 54: «او را بر چوبها و ميخها سوار كرديم».
2ـ عبقات الانوار، ج حديث سفينة، ص 1081.

سیّد پوریا بازدید : 36 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

يزيد بن عبدالملك نوفلى از پدرش از جدش چنين روايت كرده است: 
روزى خدمت حضرت فاطمه زهرا (س) مشرف شدم، ابتدا آن حضرت بر من سلام كرد و فرمود: پدرم (در زمان حياتش) فرمود: هركس سه روز بر من و تو سلام كند، بهشت براى او خواهد بود. 
از حضرتش پرسيدم: آيا اين مطلب مخصوص دوران حيات و زندگى شما و آن حضرت است و يا شامل بعد از فوت شما و ايشان نيز خواهد بود؟ 
فرمود: هم در زمان زندگى و هم پس از مرگ ما. (1) 

  1ـ مناقب ابن‏مغازلى شافعى، ص 363.

سیّد پوریا بازدید : 33 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

(فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِن بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُل تَعالَوا نَدْغُ اَبْناءَنا و اَبْناءَكم وَ نِساءَكُم وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ) (1) 
«پس هركه در اين (باره) پس از دانشى كه تو را (حاصل) آمده، با تو محاجه كند، بگو «بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان، ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيد، سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.» 
مفسران و راويان حديث اجماع دارند به اينكه آيه شريفه فوق در مورد اهل‏بيت نبوت نازل شده است يعنى امام على و امام حسن و امام حسين و فاطمه صلى اللَّه عليه و آله و سلم (2) مراد از كلمه «ابنائنا» در آيه حسن و حسين و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا عليهاالسلام و مراد از «انفسنا» امام على عليه‏السلام مى‏باشد كه در واقع نفس او، نفس رسول‏اللَّه است. 
سبب نزول آيه چه بوده است؟ 
با حفظ اصل قضيه مباهله، احاديث فراوانى از طريق اهل سنت وارد شده است كه با اندك تغييراتى، به طور خلاصه چنين نقل كرده‏اند: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم چون مسيحيان نجران را براى مباهله دعوت كرد، گفتند به ما مهلتى ده تا درباره‏ى آن فكرى كنيم، زمانى كه به خانه‏ى خود برگشتند، به «عاقب» كه صاحب رأيشان بود، گفتند: اى عبدالمسيح چه كنيم؟ رأى تو چيست؟ گفت: اى جماعت نصارى! به خدا قسم كه فهميده‏ايد محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيامبر و فرستاده الهى است. اينك موضوعى را پيش كشيده كه جداكننده‏ى حق از باطل است و هيچ پيامبرى با قومش مباهله نكرد جز آنكه كوچك و بزرگ آنان به هلاكت رسيدند، اكنون چنان مى‏بينم كه اگر شما هم به آن دست زنيد تمام ما هلاك خواهيم شد. صلاح آن است كه با محمد قراردادى كنيد و به سوى ديار خود برگشته و بدين خود بوده، روزگار بگذرانيد. صبح شد و براى مباهله آمدند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم حسين عليه‏السلام را در آغوش و با يك دست، دست حسن عليه‏السلام را گرفت و فاطمه عليهاالسلام را در آغوش و با يك دست، دست حسن عليه‏السلام را گرفت و فاطمه عليهاالسلام پشت سر او و على عليه‏السلام پشت سر فاطمه عليهاالسلام روان شدند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: وقتى من نفرين كردم، شما آمين بگوييد. اسقف نجران چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و همراهانش را به آن حال ديد گفت: اى جماعت نصارى! توجه كنيد من چهره‏هايى را مى‏بينم كه اگر از خدا در خواست كنند كه كوهى را از جاى خود زايل كند خدا آن كوه را چنان كند. مبادا با آن مباهله كنيد كه حتما هلاك مى‏شويد و هيچ نصرانى در روى زمين باقى نمى‏ماند. نصرانيان گفتند: اى ابوالقاسم! رأيمان بر آن است كه با تو مباهله نكنيم. تو را به دين خودت واگذاريم، ما هم بر دين خود ثابت باشيم. حضرت فرمود: تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ايشان است به ضرر شما هم باشد. آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ مى‏كنم. گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نيست، ليكن با تو مصالحه مى‏كنيم كه با ما جنگ نكنى و ما را نترسانى و از دينمان بازندارى، در عوض جزيه بدهيم. در هر سال دو هزار حله، هزار تاى آن در ماه صفر و هزار ديگر در ماه رجب، و سى زره آهنين به تو بدهيم. حضرت همانطور با آنها معامله كرد. رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: به خدايى كه جانم در دست اوست، هلاكت به اهل نجران نزديك شد و اگر مباهله مى‏نمودند به صورت ميمون وگر از مسخ شده و بيابان بر آنان آتش مى‏شد. تمامى اهل نجران حتى پرنده‏هاى بالاى درختانشان بيچاره و متأصل مى‏گشتند و يكسال بيشتر بر نصارى نمى‏گذشت كه تمامى هلاك مى‏شدند. (3) 

  1ـ قرآن كريم، 3/ 61. 
2ـ تفسير فخر رازى 2. 699. تفسير بيضاوى. تفسير الكشاف زفحشرى 1/ 49. 
3ـ الفصول المهمه مالكى- الجواهر طنطاوى 2/ 120- فتح القدير شوكانى 1/ 316- روح المعانى آلوسى 3/ 167 التسهيل لعلوم التنزيل كلبى 1/ 109- تفسير ابى‏السعود محمد بن محمد عمادى 1/ 244 احكام القرآن جصاص 2/ 16 الجامع لاحكام القرآن قرطبى 2/ 104- الجامع البيان طبرى 3/ 213- الكبير فخر رازى 8/ 58- صحيح مسلم/ كتاب فضائل الصحابه تفسير جلالين در ذيل آيه- الكشاف زمخشرى 1/ 49- مسند احمد بن حنبل 1/ 185- صحيح ترمذى 2/ 166 مصبابيح السنه بغوى 2/ 201- سير اعلام النبلاء علامه ذهبى 3/ 193- مدارك التنزيل و حقايق التأويل نسفى 1/ 222 مصابيح.

سیّد پوریا بازدید : 37 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

 حاكم (1)به نقل از على عليه‏السلام آورده است: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به فاطمه فرمود: 
خداوند با غضب تو غضب مى‏كند و با رضاى تو خشنود مى‏شود. 
اين حديث را همچنين ابن‏اثير (2)ابن‏حجر (3)و متقى (4) روايت كرده‏اند. 
حاكم (5) به نقل از ديلمى از على عليه‏السلام آورده است: 
خداوند- عزّوجلّ- خشمگين مى‏شود با خشم فاطمه و خشنود مى‏شود با خشنودى فاطمه. 
در همان صفحه دوباره (با كمى اختلاف) حديث را به نقل از ابويعلى و طبرانى و ابونعيم ذكر مى‏كند. 
ذهبى در ميزان الاعتدال (6) به نقل از طبرانى با سندى كه اعتراف به صحت آن مى‏كند، از على عليه‏السلام نقل مى‏كند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به فاطمه فرمود: 
همانا پروردگار با غضب تو غضب مى‏كند و با رضاى تو خشنود مى‏شود. 
محب طبرى به نقل از على عليه‏السلام مى‏نويسد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: 
فاطمه، همانا خداوند با غضب تو غضب مى‏كند و با رضاى تو، خشنود مى‏شود. شگفت است! احاديث اين باب با صراحت دلالت دارد بر اينكه خداوند در اثر غضب فاطمه غضب مى‏كند- در اول فصل پيشين نيز روايتى از بخارى آورديم كه بر همين مضمون دلالت داشت- و همچنين دلالت دارد بر اينكه خشم فاطمه، رسول خدا را نيز خشمناك مى‏كند، با اين همه خود بخارى مى‏نويسد: 
فاطمه دخت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم بر ابى‏بكر غضب كرد و از او دورى مى‏كرد تا آنكه از دنيا رفت. 
همچنين در باب «غزوة خيبر» مى‏نويسد: 
فاطمه از ابى‏بكر دورى كرد و با او سخن نگفت تا از دنيا رفت. 
در كتاب الفرائض نيز همان مضمون را تكرار مى‏كند. مسلم (7) ، احمد بن حنبل (8) و بيهقى (9)نيز اين روايت را آورده‏اند. 
ترمذى (10) مى‏نويسد: 
فاطمه به ابى‏بكر و عمر گفت: «سوگند به خدا هرگز با شما سخن نگويم» و سخن هم نگفت تا از دنيا رفت. 
در آخر فصل گذشته نيز سخنان فاطمه خطاب به ابى‏بكر و عمر نقل شد. 

  1ـ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 153. 
2ـ اسدالغابة، ج 5، ص 522. 
3ـ تهذيب التهذيب، ج 12، ص 441. 
4ـ كنزالعمال، ج 7، ص 111 به نقل از ابن‏نجار
5ـ كنزالعمال، ج 6، ص 219. 
6ـ بميزان الاعتدال، ج 2، ص 72. 
ذخائرالعقبى، ص 39 از ابوسعيد در «شرف النبوه» و ابن‏المثنى در معجم نقل مى‏كند. صحيح بخارى، كتاب الخمس. 
7ـ صحيح مسلم، كتاب الجهاد. 
8ـ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 9، طبع ميمنيه. 
9ـ سنن بيهقى، ج 6، ص 300، طبع حيدرآباد. 
10ـ صحيح ترمذى، باب: ما جاء فى تركة الرسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم

سیّد پوریا بازدید : 27 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

 اينكه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام، برترين زن جهان هستى است و در پيشگاه خدا و بهشت‏برين بر تمام زنان تفوق خواهد داشت، يك موضوع مسلم است، كه از روايات زياد استنتاج مى‏گردد و در منابع معتبر سنى و شيعى به آن تصريح گرديده است. ولى در اين موضوع، در مورد زنان ديگرى چون حضرت مريم نيز تعبيرهاى مشابهى هست، كه بايد به طور اختصار مسأله را مشخص نماييم. 
رسول خدا مى‏فرمايند: دخترم فاطمه عليهاالسلام ذاتاً و از جهت خانواده و حسب و نسب بهترين انسان روى زمين است. (1) 
و در يك حديث ديگر مى‏فرمايند: فرزندانم حسن و حسين بعد از من و پدرشان بهترين انسان روى زمينند و مادرشان فاطمه عليهاالسلام برترين زن روى زمين مى‏باشد. (2) 
و در حديث سومى از آن حضرت آمده است: فاطمه عليهاالسلام سرور زنان عالميان است. (3) 
و بالاخره در حديث چهارم، پيامبر الهى مى‏فرمايند: ملكى به من نازل شد كه بى‏سابقه بود و در ضمن سخنانش مژده داد كه حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشت و مادرشان فاطمه عليهاالسلام سرور زنان اهل بهشت است.(4) 
در اين احاديث چهارگانه كه بيشتر آنها از منابع اهل سنت نقل گرديد و متون عربى آنها در پاورقى ضبط شد، استفاده مى‏شود كه فاطمه‏ى زهرا برترين زنان جهان و بهشت است. در اين صورت اين سؤال پيش مى‏آيد كه قرآن مجيد در سوره‏ى آل‏عمران آيه‏ى چهل و دوم حضرت مريم را برترين زنان عالم معرفى مى‏كند آيا فاطمه عليهاالسلام برتر است يا مريم؟ حقيقت امر كدام است؟! 
اين سؤال را حسن بن زياد از امام صادق عليه‏السلام كرد و آن حضرت در جواب فرمودند: اينكه قرآن، مريم را سرور زنان عالم معرفى مى‏كند مربوط و محدود به زمان خود مريم است و شامل ساير زنها نمى‏گردد، ولى فاطمه عليهاالسلام سرور زنان اهل بهشت و اهل عالم از اولين و آخرين است. (5) 
لازم به تذكر است كه برخى احاديث ديگر، برترين زنان عالم را در چهار نفر خلاصه نموده و از حضرات: مريم، خديجه، آسيه، و فاطمه ذكرى به ميان آورده و فاطمه عليهاالسلام را برترين آنان مى‏داند. (6) 
بنابراين، حضرت مريم و حضرت خديجه و حضرت آسيه هر چندان از زنان ممتاز جهان و داراى كمالات كم‏نظير در ميان ساير زنان مى‏باشند، ولى فاطمه دختر پيامبر خدا يك انسان بى‏نظير در ميان همه‏ى زنان هستى مى‏باشد. 

  1ـ ان فاطمه ابنتى خير اهل الارض عنصرا و شرفا و كرما. (فرايد سمطين، ج 2، ص 68، ش 392). 
2ـ الحسن والحسين خير اهل الارض بعدى و بعد ابيهما و امهما افضل نسا اهل الارض. (بحار، ج 43 ص 19، ح 5). 
3ـ انها سيدة نساء العالمين. شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد، ج 9، ص 193. 
4ـ ان الحسن والحسين سيد شباب اهل الجنة و امهما سيدة نساء اهل الجنة. (كنزالعمال، ج 12 ص 107 و 108، ش 34017- فرائد السمطين، ج 2، ص 20، ش 363). 
5ـ قلت لابى‏عبداللَّه عليه‏السلام قول رسول‏اللَّه: فاطمة سيدة نساء اهل الجنه، اسيدة نساء عالمها؟ قال عليه‏السلام تلك مريم و فاطمه سيدة نساء اهل الجنة من الاولين والاخرين. (جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 131). 
6ـ عوالم، ج 11، ص 89- 99- بحار، ج 43، ص 21، ح 10 و ص 26، ح 25 با تفاوتى مختصر.

سیّد پوریا بازدید : 35 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

  مولايمان حضرت بقية اللَّه، ارواحنا فداه، در پاسخ سعد بن عبداللَّه در ضمن حديثى طولانى مى‏فرمايد: 
حضرت زكريا از پروردگارش درخواست نمود كه نامهاى «پنج تن» را به او بياموزد. جبرئيل (ع) بر او نازل شده آنها را به او آموخت. هرگاه كه زكريا نام محمد، على، فاطمه، و حسن (ع) را مى‏برد، اندوهش برطرف مى‏شد، ولى همين كه نام حسين (ع) را مى‏برد، بغض گلويش را مى‏فشرد و نفسش به شماره مى‏افتاد و گريه‏اش مى‏گرفت. روزى گفت: خداوندا! چه سرى دارد كه هرگاه نام چهار نفر از اينان را مى‏برم غم و اندوهم برطرف شده و خاطرم تسكين مى‏يابد، ولى به هنگام نام بردن از حسين (ع) اشكم جارى و آه و ناله‏ام بلند مى‏شود؟ خداوند متعال داستان حسين (ع) را به او خبر داده و فرمود: «كهيعص». (1) «كاف» اسم كربلا، «هاء» هلاكت و نابودى خاندان پيامبر، «ياء» يزيد كه به حسين ظلم و ستم نمود، «عين» اشاره به عطش و تشنگى حسين و «صاد» صبر او است. 
زكريا (ع) كه اين مطلب را شنيد، سه روز از مسجد خود بيرون نرفت و دستور داد كسى بر او وارد نشود و شروع به گريه و زارى نمود و ذكر مصيبت او اين عبارات بود: 
خداوندا! آيا بهترين آفريدگانت به فرزندش مصيبت زده مى‏شود؟ آيا چنين مصيبتى بر آستانه‏ى آنان فرود مى‏آيد؟ خداوندا! آيا على و فاطمه اين چنين عزادار مى‏شوند؟ 
بعد گفت: 
خداوندا! فرزندى به من بده كه در دوران پيرى ديدگانم به او روشن شده، وارث و جانشين من باشد! او را براى من به مانند حسين (ع) نسبت به حضرت محمد (ص) قرار ده! بعد از آنكه او را به من دادى، مرا گرفتار محبت او گردان و بعد همانگونه كه حبيبت محمد (ص) به مصيبت او دچار مى‏شود، مرا نيز دچار مصيبت او بگردان! 
خداوند، يحيى (ع) را به زكريا داد و او را به مصيبت فقدان او دچار كرد. دوران حمل يحيى، همچون دوران حمل حسين، شش ماه بود. (2) 

  1ـ سوره‏ى مريم، آيه‏ى 1. 
2ـ بحارالانوار، ج 52، ص 84.

تعداد صفحات : 22

درباره ما
انتقام روی سیلی خورده ات را میگیرم ، مادر !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • حرمین
    روز شمار فاطمیه
    اوقات شرعی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 215
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 474
  • بازدید کلی : 8,156
  • کدهای اختصاصی
    گوشی شما شیطانی یا الهی ؟!
    استخاره

    استخاره با قرآن کریم
    

    گالری ستون دین !
    تاریخ